تورم 53 درصدی در دولت رئیسی؛ بالاترین تورم بعد از انقلاب
روزنامه سازندگی در مطلبی به قلم سعید خوش بین نوشت: بانک مرکزی پس از چند سال وقفه، سرانجام آمار تورم در دولت قبل را منتشر کرد؛ آماری که نشان میدهد در 10 ماه از سال 1402 نرخ تورم بالای 53 درصد بوده در حالی که بانک مرکزی در دولت مرحوم رئیسی از انتشار رسمی این دادهها خودداری میکرد تا نشان دهد، تورم رشدی آنچنانی نداشته و زیر 50 درصد بوده است.
پس از چندسال وقفه، سرانجام از سوی بانک مرکزی، آمار تورم سالهای پیش منتشر شد؛ دادههایی که نشان میدهد در دولت مرحوم رئیسی، تورم از مرز 53 درصد عبور کرد و بالاترین تورم دولتهای پس از انقلاب را رقم زد، درحالیکه تصویر دیگری القاء میشد.
منتقدان محمدرضا فرزین معتقدند تأخیر طولانی در انتشار آمار، نوعی خوشخدمتی به دولت وقت بوده و تصمیمات اقتصادی را در فضایی غیرشفاف قرار داده است. آنان میگویند، فرزین با نگهداشتن آمارهای کلیدی اقتصاد ایران عملاً جامعه را از اطلاع دقیق محروم کرده و این اقدام نوعی پنهانسازی واقعیتهای اقتصاد به شمار میرفته است؛ اتهامی که البته از سوی حامیان او رد میشود.
بانک مرکزی اخیراً مجموعهای بهروزشده از نرخ تورم مناطق شهری را منتشر کرد؛ آماری که از اسفند 1401 با سال پایه 1400 محاسبه شده بود اما انتشار آن تنها تا مهر یک سال اخیر ادامه داشت و از آن زمان متوقف شد. در آبان ماه فقط تورم سالانه 41 درصدی اعلام شد آن هم بدون انتشار گزارش تفصیلی. اکنون با تصمیمی ناگهانی، بانک مرکزی نهتنها گزارشهای عقبافتاده را منتشر کرده بلکه دادههای تازهای درباره سالهای 1401، 1402 و 1403 نیز ارائه کرده است.
این انتشار ناگهانی عملاً نقطه پایان یکی از طولانیترین دورههای سکوت آماری در اقتصاد ایران است. طی این مدت، رسانهها، کارشناسان و حتی برخی مقامهای دولتی مانند عبدالناصر همتی که مدتی کوتاه مسئولیت وزارت اقتصاد را برعهده داشت، بارها خواستار انتشار دادهها شده بودند اما این درخواستها، نتیجهای در پی نداشت.
به گفته تحلیلگران، نبود این آمارها باعث شد، فضای اقتصادی کشور با ابهام مواجه شود؛ فعالان اقتصادی بدون داده معتبر، امکان برنامهریزی نداشتند و خانوارها نیز ناخودآگاه به انتظارات تورمی و اخبار غیررسمی تکیه میکردند، امری که خود میتواند تورم را تشدید کند.
انتشار همزمان دادههای مرکز آمار و بانک مرکزی بار دیگر اختلاف دیرینه میان این دو نهاد را آشکار کرده است. برای مثال، نرخ تورم سالانه 1401 که بانک مرکزی پیشتر 46.5 درصد اعلام کرده بود، در نسخه جدید به 53.1 درصد افزایش یافته است؛ رقمی که با عدد 45.8 درصدی مرکز آمار، فاصله معناداری دارد.
برای سال 1402 نیز بانک مرکزی 47.4درصد و مرکز آمار 40.7درصد را گزارش کرده است. حتی برای سال 1403 اختلاف همچنان پابرجاست. 35.8درصد در برابر 32.5درصد. این تفاوتها هرچند تازگی ندارد، اما چون دادههای بانک مرکزی با تأخیر نزدیک به سه سال منتشر شده، اکنون پررنگتر دیده میشود.
بخشی از متخصصان معتقدند دلیل اختلاف، تفاوت وزندهی کالاها در سبد مصرفی و روش محاسبه بانک مرکزی است و نه لزوماً اشتباه یا دستکاری. گروهی دیگر اما بر ضرورت هماهنگی و همزبانی آماری تأکید میکنند تا کشور با دو روایت متفاوت از یک شاخص بنیادین روبهرو نباشد. بااینحال، بر سر یک نکته اجماع وجود دارد. اینکه هر روشی که بهکار رود، تنها زمانی ارزشمند است که نتیجه آن بدون تأخیر منتشر شود. تحلیل دادههای جدید نشان میدهد سال 1401 یکی از تورمیترین سالهای چند دهه اخیر بوده و نرخ تورم براساس محاسبه جدید بانک مرکزی از مرز 53درصد گذشته است. سال 1402 نیز با ماههای پیاپی تورم بالای 50درصد فشار شدیدی بر معیشت طبقات مختلف جامعه وارد کرد. برای سال 1403 نیز آهنگ تورم همچنان صعودی است؛ نرخ تورم از 34.6درصد در فروردین به 41درصد در آبانماه رسیده است.
رویدادهای اخیر بار دیگر پرسش مهمی را مطرح میکند. اینکه آیا آمار یک ابزار تخصصی است یا یک ابزار سیاسی؟ تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد هرگاه آمار در خدمت ملاحظات سیاسی قرار گیرد، کارکرد اصلی خود را از دست میدهد. دادههای اقتصادی باید بدون توجه به مصلحتسنجیهای کوتاهمدت منتشر شوند، زیرا سیاستگذار نیز بدون این دادهها قادر به اصلاح مسیر نیست. در اقتصاد مدرن، شفافیت نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی ساختاری است. از نگاه بسیاری از اقتصاددانان، اهمیت آمار در این است که بهمثابه «چشمهای اقتصاد» عمل میکند. هرگونه بستن این چشمها، سیاستگذار را در تاریکی قرار میدهد و جامعه را در معرض تصمیمهایی قرار میدهد که بر اطلاعات ناقص یا نادرست استوارند. بحث سوءاستفاده از آمار تنها به ایران محدود نیست.
کتاب مشهور «چگونه با آمار دروغ بگوییم؟» نوشته دارل هاف، سالهاست بهعنوان یک مرجع عمومی برای فهم نحوه تحریف واقعیت از طریق دادهها شناخته میشود. هاف توضیح میدهد که آمار ذاتاً خطرناک نیست، اما ارائه انتخابی دادهها، استفاده از نمودارهای ناقص، پنهانکردن بخشهایی از اطلاعات یا بهرهگیری از نمونهگیری نادرست میتواند تصویری کاملاً متفاوت از واقعیت بسازد. این شیوهها میتوانند در تبلیغات، رسانهها، گزارشهای اقتصادی یا حتی تحلیلهای سیاسی بهکار گرفته شوند. پیوند دادن این بحث با شرایط کنونی اقتصاد ایران، از آن جهت اهمیت دارد که نشان میدهد حبس آمار خود یکی از شکلهای «بیان انتخابی دادهها» است. در واقع، چه آمار تحریف شود و چه منتشر نشود، نتیجه مشابه است؛ مردم و کارشناسان درکی ناقص از واقعیت بهدست میآورند و تصمیمها بر پایه اطلاعات نادقیق شکل میگیرد.
در نهایت، ماجرای 32 ماه توقف انتشار آمار یک نتیجه روشن دارد که اقتصاد را نمیتوان با حذف داده اداره کرد. هر دولتی که آمار را گروگان بگیرد، دیر یا زود با واقعیتی سختتر و بیرحمتر روبهرو میشود.
